«قفل پرنده» شاید روایت آنانی است که پشت تمام درهای قفلشده از تعصب و باورهای خرافی گیرکردهاند و برای رهایی از ناراحتی و ناکامی، از باز کردن اینهمه قفل بهجای به عهده گرفتن مسئولیت مبارزه و انتخاب راه برای جنگیدن با مشکلات فقط با ریختن خون، این تنها مایه حیات پرنده و چرنده و با خواندن ورد، تمام قفلها و گرههای کلاف سردرگم زندگی خودشان را میخواهند یکشبه و یکسره باز کنند!
و در این مستند بی دستکاریشده از میان صدها پرنده این پرنده کاندیدایی شده برای قربانی شدن، وساطت و وکالت میان این زن و خالق خونخواهی که خودش ساخته تا با به خاک و خون کشیدن بالوپر رهایی مرغی، راه گلویش را که پر از بغض نشدن و ناکامیهاست به نالههایی به باز شدن بکشاند تا تمام قفلهای بیسرانجامیاش شکسته و باز شود تا درتوهمی به آیندهاش امیدوار بماند فقط و فقط با توسلی که بهجای تعقل مینشاند…! در اجرای سنتی که حتی از انسان هم قربانی گرفته و میگیرد در این عصر حاضر هم هنوز.
زمان و نظم دو مفهوم ذهنی هستند که انسان بر هستی اعمال کرده است تا بتواند زندگیاش را سامان ببخشد. و با این سامانبخشی توانست زبان را ابداع کند و نظم اجتماعی و ارتباطجمعی را برقرار سازد که همهی این مناسبات اجتماعی فردی و جمعی برگرفته از روند تفکر اوست. این ویدئو مربوط به سال ۱۳۷۳ (۱۹۹۴ م.) است که با دوربین سوپر هشت میلیمتری بهصورت تک فریم ساختهشده است. و تصاویر با تکنیک قدیمی نقاشی روی شیشه است.
فیلمبرداری این اثر در سال ۱۳۸۷ در برکهی باغ فین شیراز انجام شد بدون آنکه هدفی برای آن مشخصشده باشد. اما در سالهای بعد و با مشاهدهی فیلم ایده رویا شکل گرفت و در سال ۱۳۹۰ تبدیل به ویدیو «رویا» گردید. متأسفانه سال ۸۹ که برای کامل کردن فیلم به شیراز رفتم برکه خشک شده بود.
گل سرخها، رازیانهها، آویشنها،
پونه، نعنا، گلرنگ، بهار نارنج، فلفل قرمز، سیاه دانه، زردچوبه، دارچین و گلپر
از زمین بر میخیزند و با باد میروند . تنها بوی خوش با ما میماند و دیگر هیچ . . .
چون عطر انسانی که از کنار تو عبور کرده و رفتهاست.
تحکم تو را در جادهای یکطرفه میاندازد، که برگشتی ندارد. خواستهها و گفتههای تو شنیده نمیشود، دیده نمیشود همچنین خوانده نمیشود.
آنچه ما را مصرف میکند، خودآگاه یا ناخودآگاه، گاهی آنقدر فضایمان را پر میکند که جایی برای نفس کشیدن باقی نمیماند. چیزهایی مانند عشق یا هر فعالیت روزمرهی دیگر. البته در این فرآیند ما رابطه خود با دیگری و با محیط پیرامون را بهتر از ه زمانی میفهمیم. این کار نمایش چنین فرآیندی است.
اندام صدا در شهر بی بدن؛ امر روزمره بهواسطهی تکرار، بر سازندهی تفاوتهاست. شکلی از نمایشِ القایی دامنههای به [ظاهر] هم نام و ادغامشده است. در هم تنیدگی «امر روزمره» و «شهر» حامل سیاست و فضای بازنمایی است. سیاست و فضایی که همواره میان دوتایی «نویز/سیگنال» گفتوگو با نویز را برمیگزیند، گفتوگو با عدم وضوح یا شکل خاصی از آن را. این شکلِ بازتولید سیاسی امر روزمره همواره برای حیات و بقای خود، دست به تکثیرِ اندام صدا در شهری بدون بدن میزند. اگرچه بدن بدون اندام حامل هیچ تصویر و کارکردی نخواهد بود.
آتشبازی در تهران چگونگی تأثیر رسانههای جمعی بر حافظه گیرنده را فرامیگیرد. این ویدیو توسط یک بازی کامپیوتری به نام «میدان نبرد ۳» (اکتبر ۲۰۱۱) الهام شد که در موردحمله آمریکا به ایران است. موسیقی متن آن از آتشبازی سال نو سال نو در لندن ۲۰۱۲ و صدای بیگبِن است. همان صدای اولیه در برنامه روزنامه «امروز در برنامه تاریخ» و اخبار رادیو در ساعت ۱۰ صبح در ایران است.
«ما» به معنی ترس، تسلیم و سر فرود آوردن است. به معنای جمعیتی ملتهب که یک نفر که برای سرنوشتشان تصمیم میگیرد. «من» بهعکس، یعنی دادن فرصتی به خلاقیت، فردیت و دموکراسی.
در نظمهای نمادین، ژاک لکان پدیدهای به نام امر خیالی را مطرح مینماید و تشکیل این امر خیالی را منوط به دسترسی آدمی به تصویر و نقش حاصل از کالبد خود، که طی فرآیند دیدن خود در آینه صورت میگیرد میداند و آن را مرحله آینهای میخواند؛ وی در مبحث مرحله آینهای، خیرگی را مطرح میکند و نگاه خیره را بهمثابه نگاه اربابانه در نظر میگیرد که حسی از قدرت و توانمندی را در انسان بیان میکند. اما در ادامه آن را بهگونهای معرفی میکند که در آن اثری از اربابی و سروریِ ناظر وجود ندارد و این حس قدرت و توانمندی در امواج ازلی ابدیِ نیازمندی انسان رنگ میبازد
تابستان ۱۳۹۳ طی نمایشگاهی بانام «کوفی بنایی: ۱۰۰+۱۳»، یک ویدئو آرت بر پایۀ کتیبهنگاری و کالی گرافی ایرانی بر پردهای نیمه شفافی در میانۀ گالری «آرته» اصفهان پخش شد. عبور بازدیدکنندگان در جلو و پشت پردۀ نمایش توسط دوربین ضبط شد و ویدئوآرتی بانام «بازدید اول» را شکل داد. این ویدئو در نمایشگاه بعدی در زمستان ۱۳۹۳ بر دیوار گالری «آپادانا» اصفهان پخش شد. مخاطبان این نمایشگاه میتوانستند حرکت مخاطبان نمایشگاه قبل در اطراف پردۀ نمایش را ببینند. این در حالی است که دوربین دیگری واکنش آنها را نیز ضبط میکرد که حاصل آن ویدئو آرت «دومین بازدید» است. این اثر در پی مواجهۀ مخاطبان با پدیدۀ ویدئو آرت است، جایی که آنها، خود بخشی از اثر محسوب میشوند: «روایتی از تبدیلشدن سوژۀ انسان به اُبژه در اثر هنری». این تصاویر گاه شامل کنش و تعامل مخاطبان است و گاه برخوردی انفعالی از آنها را نمایش میدهد؛ تا آنجا که تصویر یا سایۀ مخاطبان همچون اشیاء دیده میشوند.
میپرسد او را چگونه در چشمها، او را چگونه در سرکوب تکتک اجزای صورت، پرتره میکنی، به یاد میآوری
مگر در نَفَس اش؟ -چراکه نَفَس، چندانکه پیدا نیست، چندانکه دیده نمیگردد، و اغلب شنیده نه، نفسِ لطیف جاری توست، در صدای سر هماکنون نگاهکنندهات: دَمِ تنِ تُست: دَمِ خویش تنِ تُست.
اکنون بجای آن لبان و دهان و چشمها و ابروها، بالنهای از «ها» ی خویش دمیده، یک مغاک نَفَس، ایستاده، خیره،
رودررو و آنگاه تمام حواشیای دور این خالیای لیز فرّار سبک – مثل قصهی دستها و بالنها، منارها و گلدستهها، قصهی مردمان مقدس: مردمان همیشه بی رخِ سر بادکنکی.
امیلیو در مانتو و مقنعه مشکی
وارد کافه دانشگاه خود میشود
همچنان که با هراس دست در جیب
به اطراف مینگرد،
سعی بر خروج جسمی بزرگ
از جیب خود دارد
حرکت: خط مطلا تصویری پانورامیک و محصول اتصال دیوارهای پوشیده با رنگ زرد در نقاط مختلف شهر اصفهان است.
در سال ۱۳۵۶ کانون نویسندگان ایران به دعوت انستیتو گوته در طی ده شب نشستهایی را در باغ سفارت آلمان در تهران با شعرخوانی و سخنرانی اعضای کانون برگزار کرد که در آن علیه سانسور و فضای بستهی سیاسی بهشدت واکنش نشان دادند. این اتفاق چنان با استقبال گسترده و پیشبینینشدهای از جانب مردم مواجه شد که بعدها در وقایعنگاریهای تاریخی بهعنوان یکی از جرقههای انقلاب ۵۷ شناخته شد.
پرسشی که در این پروژه ما را به خود مشغول داشت این بود که ادبیات بهعنوان رسانهای مهم چه میزان جریانساز بود و چه نقشی در تهییج افکار عمومی ایفا کرد و چه نقشی میتوانست داشته باشد؟ آیا در شرایطی که جامعه درگیر هیجانات شدید باشد ادبیاتِ فرامکانی و فرازمانی اقبال عمومی مییابد؟ آیا ادبیات و فضاهای روشنفکری مانند دانشگاهها، حوزههای علمیه، پاتوقهای نویسندگان و هنرمندان، کتابخانهها، کافهها و … توانسته یا میتوانستند بستر و ابزاری برای گفتگو و نه عملِ هیجانی فراهم کنند؟
تاریخ فقط آنچه بر تاریخی بودن دلالت دارد را با خود حمل میکند و آن طبیعت است، و در طبیعت آنچه بیش از خود طبیعت برجای میماند تاریخ است. «تاریخ طبیعی زوال/بارانه عمادیان»
تجربهی من از زوال و ویرانی، زمانی که کودک بودم آغاز شد. همین دلیلی است برای بازنمایی آن لحظات. لحظاتی که ممکن است به شکلی دیگر بارها تکرار شوند؛ خواه در یک اثر هنری یا در روابط انسانی، چه در شکلی از جامعه یا حتی یک رؤیا یا هزاران قالب دیگر که با آن برخورد میکنیم. بیشترین تجربهی زیستی من در قالب تنهایی و همزیستی با خانه بوده است بدون حضور انسانها یا حتی حیوانات. درواقع بدون حضور «دیگری». تنها دیوارها و اتاقها بودهاند که تصاویر ذهنی مرا شکل دادهاند. شاید همهچیز بیرون از اتاق بوده است.
متن پشت کتاب هنر بعداز 1960
نویسنده : مایکل ارچر
متن پشت کتاب هنر بعداز ۱۹۶۰
نویسنده : مایکل ارچر
این جمله شش کلمه دارد.
هر «آن» چیز که هست غیر از تکرار هست.
هرآن کس که میسازدش صادق است و هر آنکس که دیدار میکند آگاه.
هر «آن» چیز که هست معنا میجوید. حتی آنگاه «آن» که دیده نشود.
«حتی حشرات با وزوز خود ترس، خشم، حسادت یا عشق خود را ابراز مینمایند.» چارلز داروین
ایدهها در حالتی که فعالاند و به بازیگران اجتماعی حرکت و جهت میدهند، دارای اثر اجتماعی هستند. زمانی بر تغییر اجتماعی مؤثر واقع میشوند که تبدیل به ارزشهایی گردند که قادر به تحریک انگیزهای قوی باشند و یا بهصورت یک سیستم ایدئولوژیک از ورای اشکال مختلف کنشی که ایدئولوژی به خود میگیرد میتواند هم به وجود آورنده دگرگونی باشد هم با آن به مخالفت برخیزد.
منبع انرژی مثل خورشید به ما برای حرکت کردن و ادامه دادن کمک میکند. چراغ در تاریکی ما را هدایت میکند، این ویدیو ساختمان ذهنی مخاطب را بهوسیله انرژی محرکهای بیرونی به یک مسیر روشن درونی هدایت میکند.
مردی ناخنش را کند. این کار را ادامه داد تا چیزی از انگشتش باقی نماند. مرد همچنان به خود کنی ادامه داد تا از دستش چیزی باقی نماند. این کار تا زمانی ادامه داشت که از مرد چیزی جز یک دست.
مینو ایرانپور، کیوریتور مهمان فستیوال دسترسی محدود ۸ است. او که خود نیز متولد و ساکن شهر اصفهان است، بخشی ویژه را برای هشتمین دورهی دسترسی محدود با نمایش آثار شنیداری/ ویدیویی بیستوپنج هنرمند اصفهانی تدارک دیده است. علاوه بر تمرکزی بر آثار کمتر دیدهشده، فراموششده یا مطلقاً نادیده، مینو ایرانپور سعی داشته است که تا حد ممکن، آثار هنرمندانی از نسلهای گوناگون و با دغدغههای متنوع را کنار هم قرار دهد. در دسترسی چندگانه شاهد کارهایی با مضامین اجتماعی، محیط زیستی و شهری در کنار آثاری شخصیتر با مضامین انتزاعی، روانکاوانه و فردی خواهیم بود.
هدف از این گردآوری و برهمنشانی گستردهی کارهایی متفاوت، چه ازلحاظ شکل بیان و چه ازلحاظ مضمونی، ارائهای است فهرست گون از تأثیرات محتمل زیست هنری در یک اقلیم بر فعالیت هنری ساکنان جغرافیایی مشترک، در یک بازهی زمانی حدوداً سیساله، از دهه هفتاد تاکنون است.