بدون عنوان، یک مجموعهی انیمیشن
به انتخاب پویا عباسیان
بدون عنوان، یک برنامهی انیمیشنی
به انتخاب پویا عباسیان
بدون عنوان، منتخبی از انیمیشنهای روایی کوتاه، از نسل جدید کارگردانان انیمیشن فرانسوی و کانادایی است. نکته ی مشترکی که در این انتخابها دیده میشود تصاویریست رویا مانند، که در آنها زمان و خاطره همواره نقش کلیدی بازی میکنند، استعارههای معروف با یکدیگر ترکیب میشوند، معنا ها تغییر مییابند و زمان گذشته و حال به هم میآمیزند.
به انتخاب پویا عباسیان
بدون عنوان، منتخبی از انیمیشنهای روایی کوتاه، از نسل جدید کارگردانان انیمیشن فرانسوی و کانادایی است. نکته ی مشترکی که در این انتخابها دیده میشود تصاویریست رویا مانند، که در آنها زمان و خاطره همواره نقش کلیدی بازی میکنند، استعارههای معروف با یکدیگر ترکیب میشوند، معنا ها تغییر مییابند و زمان گذشته و حال به هم میآمیزند.
جِرِمی کلاپین
پالمیپداریوم
00:10:23
سیمون خیلی خوب اردکها را میشناسد. آنها سر و صدا میکنند، پرواز میکنند، شنا میکنند و بعضی حتی غلت می زنند. گاهی ماجرا کمی گیجکننده میشود و سیمون گیج میشود.
پالمیپداریوم
00:10:23
سیمون خیلی خوب اردکها را میشناسد. آنها سر و صدا میکنند، پرواز میکنند، شنا میکنند و بعضی حتی غلت می زنند. گاهی ماجرا کمی گیجکننده میشود و سیمون گیج میشود.
جِرِمی کلاپین
شکاف برداشتن
00:13:36
هنری، بعد از برخورد با یک شهابسنگ یکصد و پنجاه تنی، مجبور است که به زندگی کردن در فاصلهی دقیقا نود و یک سانتیمتری با خودش، کنار بیاید.
شکاف برداشتن
00:13:36
هنری، بعد از برخورد با یک شهابسنگ یکصد و پنجاه تنی، مجبور است که به زندگی کردن در فاصلهی دقیقا نود و یک سانتیمتری با خودش، کنار بیاید.
پاتریک دویون
نقطهی اتصال - چیلی گونزالس و پیچز
00:05:01
داستانهایی از مغناطیس موسیقایی (اینکه چهطور همکاریهای موسیقاییِ منحصربهفرد بهوجود آمدند). فیلمهای کوتاه انیمیشن، داستانهای بانمک و غالباً غیرقابلانتظاری را از هنرمندان، چگونگی ملاقاتشان و موزیکی که با هم خلق کردهاند، تعریف میکنند.
نقطهی اتصال - چیلی گونزالس و پیچز
00:05:01
داستانهایی از مغناطیس موسیقایی (اینکه چهطور همکاریهای موسیقاییِ منحصربهفرد بهوجود آمدند). فیلمهای کوتاه انیمیشن، داستانهای بانمک و غالباً غیرقابلانتظاری را از هنرمندان، چگونگی ملاقاتشان و موزیکی که با هم خلق کردهاند، تعریف میکنند.
پاتریک دویون
یکشنبه
00:09:49
در یک یکشنبهی خستهکنندهی معمولی، پسر کوچکی قبل از مهمانی ناهار خانوادگی در خانهی اقوام، با پدر و مادر خود به کلیسا میرود. او که هنوز بیحوصله است خود را با گذاشتن سکهای بر روی ریل قطارِ همجوار، سرگرم میکند. کاری که نتایجی تاسفبار و عجیب برای خرسی که در حال گذر از آنجاست به بار میآورد.
یکشنبه
00:09:49
در یک یکشنبهی خستهکنندهی معمولی، پسر کوچکی قبل از مهمانی ناهار خانوادگی در خانهی اقوام، با پدر و مادر خود به کلیسا میرود. او که هنوز بیحوصله است خود را با گذاشتن سکهای بر روی ریل قطارِ همجوار، سرگرم میکند. کاری که نتایجی تاسفبار و عجیب برای خرسی که در حال گذر از آنجاست به بار میآورد.
آدرین مریگو
دندانهای نیش قدیمی
00:11:26
گرگ جوانی تصمیم میگیرد که با پدر خود مواجه شود. او از زمان کودکی پدرش را ندیده است.
دندانهای نیش قدیمی
00:11:26
گرگ جوانی تصمیم میگیرد که با پدر خود مواجه شود. او از زمان کودکی پدرش را ندیده است.
آدرین مریگو
سیسیلیا و فردیتش
00:05:36
این فیلم به احوالات مرد جوانی می پردازد که در مسیرش را در میان چشم اندازی امپرسیونیستی، در جست و جوی هیولایی گریزان که قصد نابودی خانه ی کودکی اش را دارد می پیماید.
سیسیلیا و فردیتش
00:05:36
این فیلم به احوالات مرد جوانی می پردازد که در مسیرش را در میان چشم اندازی امپرسیونیستی، در جست و جوی هیولایی گریزان که قصد نابودی خانه ی کودکی اش را دارد می پیماید.
جوانا لُری
سکوتِ زیرِ پوسته
00:10:39
دو موجود درختی که زیر پوست درختشان در خواب زمستانی بودند خود با لرزه ای که با یک بارش برف سنگین موجب آن شده بود، از خواب بیدار میشوند. آنها برای بررسی اوضاع بیرون میآیند و اینگونه است که یکدیگر را ملاقات میکنند.
سکوتِ زیرِ پوسته
00:10:39
دو موجود درختی که زیر پوست درختشان در خواب زمستانی بودند خود با لرزه ای که با یک بارش برف سنگین موجب آن شده بود، از خواب بیدار میشوند. آنها برای بررسی اوضاع بیرون میآیند و اینگونه است که یکدیگر را ملاقات میکنند.
جف لو بارز
کالبد
00:05:22
پسر جوانی در جنگل یخزده گم میشود. تنها زمان کمی تا یخزدگی، زمان باقی است. گرگی به او نزدیک میشود. او هم مجروح شده است و دیر یا زود خواهد مرد. پیشنهاد او به پسر ساده است: او به پسر اجازه خواهد داد بکشدش تا از گوشتش برای غذا و از پوستش برای گرما استفاده کند، بهشرط آنکه در عوض آنجا بماند تا از تولههایش مراقبت کند؛ چرا که بدون شک آنها هم بدون کسی که مراقبشان باشد، خواهند مرد.
کالبد
00:05:22
پسر جوانی در جنگل یخزده گم میشود. تنها زمان کمی تا یخزدگی، زمان باقی است. گرگی به او نزدیک میشود. او هم مجروح شده است و دیر یا زود خواهد مرد. پیشنهاد او به پسر ساده است: او به پسر اجازه خواهد داد بکشدش تا از گوشتش برای غذا و از پوستش برای گرما استفاده کند، بهشرط آنکه در عوض آنجا بماند تا از تولههایش مراقبت کند؛ چرا که بدون شک آنها هم بدون کسی که مراقبشان باشد، خواهند مرد.