ورزش‌های ویدیویی

به انتخاب امیرعلی قاسمی

دسترسی محدود هشت: ورزشهای ویدیویی
مرکز فرهنگی تیرافکن
با آثاری از خسرو سینایی | صادق تیرافکن | فریدون آو | احسان ارجمند | نگار فرجیانی | نوگل مظلومی | محمد شیروانی
به انتخاب امیرعلی قاسمی | آرشیو ویدیویی پارکینگ

«ورزش‌های ویدیویی» مجموعه‌‌ای از آثار ویدیویی چند نسل هنرمندان ایران است که به مقوله‌ی ورزش از منظری شخصی پرداخته‌اند. نگاهایشان گاه از منظری انتقادی به خود و دیگری بازتاب می‌یابد و گاه به بازنمایی بدن‌ها در حال تغییر و در کشاکش آب دیده شدن، در فعالیتی مرسوم و قانون‌مند نظر می‌کند.ورزش‌های ویدیویی گاه به طنز و گاه به شعر نزدیک می‌شود تا در چندوچون فاصله‌ی این کنش‌ها از روزمرگی تا سکوی قهرمانی کند و کاو ‌کند.

نمادها در هر فرهنگ دارای ارزش و معانی خاص خود هستند، اما غرایز بنیادین معنی مشترکی برای تمام  افراد در سراسر جهان دارد. انار، نمادین‌ترین میوه در خاورمیانه است. از عشق تا جهان بی‌انتها، می‌توان معانی بسیاری برای آن پیدا کرد. من همیشه دوست داشتم  در یکی از پروژه‌هایم از انار استفاده کنم و مخاطب را رها کنم تا آن را به شیوه خودش تفسیر کنم. این پروژه را به سرگی پاراجانُف، فیلم‌ساز محبوبم (که در سال ۱۹۸۹ درگذشت) تقدیم می‌کنم.

سینایی این فیلم را در سال ۱۳۴۹ساخته و درباره محمد نصیری قهرمان وزنه برداری ایران و جهان (محمد نصیری سرشت متولد ۱۳۲۴، ملقب به خروس طلایی ایران و هرکول ایرانی) وزنه بردار سبک وزن ایرانی و صاحب چندین مدال مختلف رقابتهای جام جهانی، المپیک و آسیایی است. وی پرافتخارترین وزنه بردار ایران و آسیا به شمار می آید و توانسته است ۱۸ رکورد جهانی را به نام خود ثبت کند. وی در سال ۲۰۰۰ از سوی فدراسیون بین المللی وزنه برداری به عنوان یکی از ۱۰ وزنه بردار برتر جهان معرفی شد- و رکورد شکنی او در مسابقات المپیک است.

نویسنده، کارگردان و انتخاب موسيقي: خسرو سينايي
سیاه و سفید، سی و پنج میلیمتری 

این ویدیوی ۱۲ دقیقه‌ای از پرفورمنسی تهیه‌شده که سال ۹۱ در گالری محترم ایست که با همکاری بر و بچه‌های کارگاه سینمای آلترناتیو اجرا شد. بعد از دو پرفورمنس پیاپی در طول دو سال که در محیط داخلی گالری تجربه کردم به همان نتیجه‌ای رسیدم که از ابتدا باور داشتم: پرفورمنس باید در سطح شهر و میان مردم اجرا شود نه در چهاردیواری گالری‌ها.
این حق همه شهروندان است که شهر هر روز نفس تازه کند.
چرا فایت؟! 
آیا “من” آدمی خشونت‌طلب است؟ تا زمان اجرای پرفورمنس ” چهره مرد برنده “، نه یک‌مشت زده بود نه یک‌مشت خورده بود. البته مشتی که بیرونت را کبود کند! پس این‌همه زدوخورد از چه انباشتی آزاد شد؟ این‌همه احساس چکاندن از کجا آمد؟ آن‌هم از سوی فیلم‌سازی که در فیلم‌هایش حتی شلیک یک گلوله نبوده است.
آیا ” من ” آدمی صلح‌طلب است؟ در ذهن ِ ” من ” واژه صلح و عدالت روی سیبلی نوشته شده که آن‌قدر سوراخ‌سوراخ شده بیشتر مناسب کیوریتوری ست تا این تابلو انتزاعی ِ خاورمیانه‌ای را داغ داغ به زیر چکش حراج کریستیز بفرستد.
در عکس‌های رادیولوژی که روز بعد از اجرا از چند ناحیه آسیب‌دیده‌ی من-پرفورمر-مضروب گرفته‌شده هیچ نشانی از شکستگی یا درد دیده نمی‌شود اما به تشخیص پزشک معالج باید حداقل ۴ هفته٬ این ” من ” حامل درد باشد.
.‌این من ِ حامل درد٬ اواسط سال 88 از سر بی فایتی رضایت می‌دهد تا به روانکاو مراجعه کند
روانکاو جوان با صورت تراشیده و ترکیب تیپا نخورده مقابل تو می‌نشیند و برای ” من “، سرتا پا گوش می‌شود. 
تو با تردید به این فکر می‌کنی این گوش، وقتی دهان شود آیا می‌تواند راه تازه‌ای پیشنهاد دهد؟!
و شروع می‌کنی به یک نالیدن کنترل‌شده: سه‌ساله که فیلم نساخته‌ای٬ سه تا از فیلم‌هایت توقیف‌شده٬ هیچ‌کدام از فیلم‌هایت در ایران منتشر نشده٬ دزدها خانه/دفترت را جارو کرده و سه تا از فیلم‌های ارائه نشده‌ات که هیچ نسخه دومی از آن‌ها نداشته‌ای را برده‌اند٬ سه‌ماهه که افسردگی حاد گرفته‌ای٬ سه هفته ست که به خودکشی فکر می‌کنی٬ سه روز است که قلب درد گرفته‌ای… و همین‌طور رگبار کلمات سیاه و درنهایت سکوت.
حالا نوبت به او می‌رسد تا دهان شود. او شبیه تلویزیون٬ عصاقورت‌داده و بااحتیاط می‌گوید: عدد سه در حرف‌های تو زیاد تکرار شد. باید عدد سه را بیشتر باز کنی! وقت تمام می‌شود و جیبت را خالی می‌کند. تنها سه نوبت ِ دیگر باهم ملاقات می‌کنیم. به‌سرعت٬ “من” روی صندلی او می‌نشیند و او روی صندلی تو.
من تصمیم می‌گیرد ادامه ندهد و رمزگشایی عدد سه روی زمین می‌ماند!
همه‌ی نیروهای بازدارنده‌ی درون من در هیبت یک فایتر/بوکسور دو متری بروز پیدا کرده که نیروی اراده را قبل از گلاویز شدن با چند علامت تعجب ناک اوت می‌کند.
چطور “من” اجازه داده بود تا هم‌چین ابوالهولی در او جای بگیرد. از “من” تغذیه کند و سانت به سانت رشد کند و ریشه بدواند و گهگاه نیشخند بزند.
من هرگز قصد نداشتم چهره مرد از قبل بازنده را به نمایش بگذارم حتی اگر کالبد بیرونی چُنین پوزیشن نابرابری (سه نوبت – سه راند چهل‌وپنج دقیقه‌ای) شکست را تداعی کند. تراپی با سه نویت حاصل نمی‌شود. این یک فیلم هالیوودی نبود که قهرمان در همان سالن سینما ببرد. شاید بیشتر شبیه ِ جلسات آنژیوگرافی رگ‌های مسدود شده‌ی قلب پدرم باشد که پزشک معالجش تپانچه الکترونیکی را به دست گرفت و شبیه بازی با ایکس باکس مقابل مانیتور نشست تا چربی‌های انباشته را فایت کند و هر بار موفق شد تا یکی از رگ‌های مسدود شده را آزاد کند. از آن به بعد پدرم نفس کشید. او دیگر رگ مسدود شده در تن نداشت.
تفاوت ماجرا در همین‌جاست. انسداد من از نوع پدرم نبود که جایی از تنم را سوراخ کنند و ماسماسکی را فروکنند تا برود نزدیکی‌های انسدادِ رگی که بشود آن را لمس کرد و صفر و یک‌های دستگاه آن را شناسایی کند و بالاخره مغز متخصصی به آن شلیک کند. 
فایت فایت فایت و هپی اند
تراپی با سه نوبت حاصل نمی‌شود چرا که رادیولوژیست قادر نیست درد شدید دنده‌ی چپ تو را تشخیص دهد و ماسماسک آنژیولوژیست حتی به نزدیکی‌های آن درد هم راهی نمی‌برد. 

رویای رستم اثری تأثیرگذار و شعرگونه از فریدون آو است با نمایش صحنه‌های از ورزش کشتی که به  رقصی می‌ماند، مردانه و چالشگر. رویای رستم برای نخستین بار در نگارخانه آران در حاشیه‌ی نمایشگاه انفرادی وی، رستم در چله زمستان، به نمایش درآمده است.

فضاهای عمومی حومه‌ی تهران اغلب به عنوان محلی برای عبور و مرور شناخته شده‌اند نه محلی برای ایستادن و به تامل پرداختن. فضاهایی که به اتومبیل‌ها اختصاص داده شده و به ندرت پیاده رو ها در آن ها دیده می‌شوند ( فضاهایی که به عابران پیاده اختصاص داشته باشد) . در رقص پا هنرمند محل های گذر را به عنوان زمین بازی‌اش طی می‌کند تا بازی ساده و منظمی را، با یک توپ انجام دهد.

ویدیوی «آواز نهنگ‌ها» نخستین بار در نمایشگاه انفرادی «بیگورکسیا»، به‌صورت یک چیدمان در گالری دنا در تهران به نمایش درآمد. بیگورکسیا، یک بیماری وسواسی است که در آن تصویر ذهنی فرد از بدن خود مختل شده و بدن خود را – هرچند متناسب و حتی بسیار عضلانی باشد- نحیف می‌پندارد. برخلاف بیماری آنورکسیا (بی‌اشتهایی عصبی)، بیگورکسیا بیشتر دامن‌گیر مردان است. اغلب مبتلایان به این بیماری، به‌قصد حجیم‌تر شدن عضلاتشان به تمرین‌های افراطی ورزشی، رژیم‌های سخت غذایی و برخی از آن‌ها به استفادۀ بی‌رویه استروییدهای آنابولیک و مکمل‌های غذایی مختلف روی می‌آورند.

مجموعۀ بیگورکسیا در ادامۀ جستجوی من در بازنمایی انسان به وجود آمد. مدتی بود که تصاویر ورزشکاران پرورش اندام مرا به فکر وا‌می‌داشت. از خود می‌پرسیدم این کوه‌های عضلات، این هیولاهای عظیم، این بدن‌هایی که با تحمل تمرینات طاقت‌فرسا و رژیم‌های سخت به این هیبت درآمده‌اند چه چیز را می‌خواهند به ما بگویند؟ آیا زیبا هستند؟ یا اصلاً نمایش زیبایی مسئلۀ آن‌ها نیست و تنها نشانی از مردانگی هستند که امروزه زیر سؤال رفته؟ شاید بتوان بدن آن‌ها را استعاره‌ای دانست از هویت گمشدۀ انسان در زندگی مدرن. زمانه‌ای که بدن عضلانی کارکردهایی که پیش‌ازاین در پیدا کردن غذا و محافظت از خانواده را داشته ازدست‌داده و تنها به نشانه‌ای از قدرت تبدیل‌شده است. بیگورکسیا نتیجۀ قانون‌های ذهنی انسان است. قوانینی که امروزه، توسط رسانه‌های مدرن و تبلیغات، انسان را به بردۀ زندگی اجتماعی نوینش تبدیل کرده است.

ویدیوی “آواز نهنگ‌ها” روایتی است ذهنی از برگزاری یک مسابقه پرورش اندام: تمرینات برای مسابقه، وارد شدن به صحنه و پز گرفتن و درنهایت تشویق حضار. تصاویر این ویدئو فیلم‌های مختلفی از مسابقات پرورش اندام در اینترنت است که از صفحۀ مانیتور فیلم‌برداری شده و دوباره تدوین‌شده است. صدایی که در سرتاسر ویدئو شنیده می‌شود صدای نهنگ‌ها است که در زیر آب در حال ارتباط برقرار کردن با یکدیگر هستند.

بدن انسان همیشه برایم جذاب بوده. کنکاش و نگاه به بدن، در درجه اول از دید انسانی و سپس پس از رویارویی با بیماری مهلک در خانواده‌ام برایم شدت پیدا کرد. در مجموعه پیشین بیماری، نابودی و مرگ و زوال فیزیکی بدن دغدغه اصلی من بود؛ بدنی که براثر مریضی دفرمه می‌شد، آماس می‌کرد، تحلیل می‌رفت و فاسد می‌شد. در سال‌های اخیر علاقه به کمیک بوکها پیدا کردم و متعاقباً مقوله‌ی بدن قهرمان و ابرقهرمان مورد مداقه قرار گرفت. بدنی عضلانی و به تعبیری بی‌نقص که به نظر می‌آید به‌نوعی عنصر لازم قهرمانی است. این برای من نقطه مقابل کارهایم بود؛ رنگ‌های درخشان و فیگورهای کامل و بی‌نقص در برابر اندام‌های دفرمه و فضای سیاه‌وسفید کارهای من. به‌مرور این قهرمانان در تقابل با گروهی قرار گرفتند که برای رسیدن به همان زیبایی‌شناسی آن‌قدر بدنشان را دست‌کاری می‌کنند که کاملاً از شکل معمول آن خارج می‌شود. در مجموعه‌ی حاضر توجهم معطوف این بدن‌ها شده که برای تبدیل‌شدن به بدن قهرمانانی که از طریق رسانه به‌نوعی کامل و بی‌نقص و زیبا عرضه می‌شوند، دفرمه شده‌اند. تلاش من بررسی این بدن‌ها است که به طریقی وسواس گونه دست‌کاری و تبدیل به پارودی از تصویر بدن قهرمان شده‌اند.