قابهای درهم شکسته
آثار ویدئویی اخیر از ایران
به انتخاب سهراب کاشانی
قابهای درهم شکسته
به انتخاب سهراب کاشانی
با همکاری «آشپزخانهی پردردسر» و «مرکز هنرها در جامعه» دانشگاه کارنِگیملون
قابهای درهم شکسته: آثار ویدئویی اخیر از ایران، بخشی از فستیوال فیلم و ویدئوی ایرانیست که در مارس ۲۰۱۶ در پیتسبِرگ برگزارشده بود. فستیوال فیلم و ویدئوی ایرانی، سینما و ویدئوی ایرانی را که تنوع تجربیات ایرانیان در میان قصه و داستانسراییِ تجربی را جستوجو کردهاست، برجسته میکند.
قابهای درهم شکسته: کار ویدئویی اخیر از ایران، اولین بار در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۱۶ در موزهی کارنِگی بهنمایش درآمد.
به انتخاب سهراب کاشانی
با همکاری «آشپزخانهی پردردسر» و «مرکز هنرها در جامعه» دانشگاه کارنِگیملون
قابهای درهم شکسته: آثار ویدئویی اخیر از ایران، بخشی از فستیوال فیلم و ویدئوی ایرانیست که در مارس ۲۰۱۶ در پیتسبِرگ برگزارشده بود. فستیوال فیلم و ویدئوی ایرانی، سینما و ویدئوی ایرانی را که تنوع تجربیات ایرانیان در میان قصه و داستانسراییِ تجربی را جستوجو کردهاست، برجسته میکند.
قابهای درهم شکسته: کار ویدئویی اخیر از ایران، اولین بار در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۱۶ در موزهی کارنِگی بهنمایش درآمد.

علییار راستی
خارج از قاب
۱۳۹۵
00:0۲:۳۳
پروژهای داشتم بهنام پيشدرآمد كه شامل ٦ ويدئو میشد. در اين ويدئوها قصد داشتم مخاطب را درگير زمان نمايشی كنم. درواقع قصد داشتم كپسولی از زمان بسازم كه مخاطب مجبور شود مؤلفهی زمان را كنار بگذارد يا حداقل ناديدهاش بگيرد و درضمن ماهيت ويدئوها هم غيرروايی بودند. بعد از آن پروژه تقريبن نزديك به دو سال است كه روی شيوههای روايت كار میكنم. بيشتر مینويسم و تصميم دارم روايت را بهصورت جدی وارد كارم كنم. اين ويدئو نمونهای اوليه از اين تجربه است. سعی كردم با استفاده از حداقل مؤلفههای روايی، شبهروايت بسازم. درواقع روايتی كه هنوز روايت نيست. فكر میكنم پروسهی رسيدن به روايت در سير كارهایم برایم اهميت بيشتری دارد تا رسيدن به يك روايت ملموس. این كار درواقع بخشی حذفشده از پروژهی پيشدرآمد بود كه بعد از دو سال به آن برگشتم و با تفكري جديد تبديل به يك ويدئوی مجزا شد. چيزی كه از مؤلفههای اصلی اين شبهروايت بهحساب میآید اتفاقیست كه خارج از قاب تصوير در حال رخدادن است. اتفاقی كه درواقع جنبهی حاشيهای دارد.
خارج از قاب
۱۳۹۵
00:0۲:۳۳
پروژهای داشتم بهنام پيشدرآمد كه شامل ٦ ويدئو میشد. در اين ويدئوها قصد داشتم مخاطب را درگير زمان نمايشی كنم. درواقع قصد داشتم كپسولی از زمان بسازم كه مخاطب مجبور شود مؤلفهی زمان را كنار بگذارد يا حداقل ناديدهاش بگيرد و درضمن ماهيت ويدئوها هم غيرروايی بودند. بعد از آن پروژه تقريبن نزديك به دو سال است كه روی شيوههای روايت كار میكنم. بيشتر مینويسم و تصميم دارم روايت را بهصورت جدی وارد كارم كنم. اين ويدئو نمونهای اوليه از اين تجربه است. سعی كردم با استفاده از حداقل مؤلفههای روايی، شبهروايت بسازم. درواقع روايتی كه هنوز روايت نيست. فكر میكنم پروسهی رسيدن به روايت در سير كارهایم برایم اهميت بيشتری دارد تا رسيدن به يك روايت ملموس. این كار درواقع بخشی حذفشده از پروژهی پيشدرآمد بود كه بعد از دو سال به آن برگشتم و با تفكري جديد تبديل به يك ويدئوی مجزا شد. چيزی كه از مؤلفههای اصلی اين شبهروايت بهحساب میآید اتفاقیست كه خارج از قاب تصوير در حال رخدادن است. اتفاقی كه درواقع جنبهی حاشيهای دارد.

مَمَلی شفاهی
عشق احتمالی/عمومی
۱۳۹۵
00:09:18
عشق احتمالی/عمومی ویدئوی ۹ دقیقهایست که درواقع بخش دوم از فیلم بلند طبیعت بیجان، بخش پایانی پروژهی طولانیمدت پدراسپرم است. در چیدمان ویدئوی قبلی پدراسپرم، عشق احتمالی/عمومی که پدر و مادر هنرمند را در یک دنیای خیالی تصویر میکند، ادای احترامیست به آنها به عنوان والدینش و بدینوسیله ایشان را به خود نزدیکتر میکند. این ویدئو با حضور پدر شفاهی، رضا شفاهی، که در حال طراحی یک ناشناس و یک گاو است شروع میشود. ویدئو با ترکیب صدا و موسیقی انتخابی - قطعههایی از مونت کیمبی و جم رسترن، که در اینجا بهعنوان منبع الهام و همچنین مدیوم هنرمند بههمراه تصاویر سهبعدی به کار رفتهاست - مجموعهای غنی از ارجاعات را با این المانها خلق میکند. در چارچوب کلی، موضوع پدراسپرم به تولد و خلق اشاره میکند؛ انتقال از والدین به فرزندان و تغییر و دگرگونی والدین با فرزندانشان؛ زندگی، گذر زمان و مرگ، در عین حال ویدئو سوالهای مشخصتری را از میان دیگر موضوعات برجسته و مطرح میکند که در تمام کارهای شفاهی در ده سال گذشته وجود داشتهاست؛ سکس، تابو و شکستن تابوها، هویت فردی و عمومی، جنسیت.
عشق احتمالی/عمومی
۱۳۹۵
00:09:18
عشق احتمالی/عمومی ویدئوی ۹ دقیقهایست که درواقع بخش دوم از فیلم بلند طبیعت بیجان، بخش پایانی پروژهی طولانیمدت پدراسپرم است. در چیدمان ویدئوی قبلی پدراسپرم، عشق احتمالی/عمومی که پدر و مادر هنرمند را در یک دنیای خیالی تصویر میکند، ادای احترامیست به آنها به عنوان والدینش و بدینوسیله ایشان را به خود نزدیکتر میکند. این ویدئو با حضور پدر شفاهی، رضا شفاهی، که در حال طراحی یک ناشناس و یک گاو است شروع میشود. ویدئو با ترکیب صدا و موسیقی انتخابی - قطعههایی از مونت کیمبی و جم رسترن، که در اینجا بهعنوان منبع الهام و همچنین مدیوم هنرمند بههمراه تصاویر سهبعدی به کار رفتهاست - مجموعهای غنی از ارجاعات را با این المانها خلق میکند. در چارچوب کلی، موضوع پدراسپرم به تولد و خلق اشاره میکند؛ انتقال از والدین به فرزندان و تغییر و دگرگونی والدین با فرزندانشان؛ زندگی، گذر زمان و مرگ، در عین حال ویدئو سوالهای مشخصتری را از میان دیگر موضوعات برجسته و مطرح میکند که در تمام کارهای شفاهی در ده سال گذشته وجود داشتهاست؛ سکس، تابو و شکستن تابوها، هویت فردی و عمومی، جنسیت.

مائده جناب
حالا میبینم…
۱۳۹۳
00:06:15
مادربزرگم درگذشت و ما را با سوالات زیادی در مورد ذهنش ترک کرد. اکنون بعد از یک سال او به من کمک میکند تا دنیا را از طریق نشانهها و رنگها درک کنم.
حالا میبینم…
۱۳۹۳
00:06:15
مادربزرگم درگذشت و ما را با سوالات زیادی در مورد ذهنش ترک کرد. اکنون بعد از یک سال او به من کمک میکند تا دنیا را از طریق نشانهها و رنگها درک کنم.

سمیرا اسکندرفر
من خانه هستم
۱۳۹۴
00:06:53
وقتی منوچهر تنها هجدهسال داشت، جنگ هشت سالهی ایران و عراق هنوز پایان نیافته بود.او برای تمام کردن خدمت سربازی میبایست به جنگ میرفت. خانوادهاش برای پیشگیری از رفتن او به جنگ او را به دانمارک فرستادند. منوچهر به تنهایی چهار سال را در دانمارک گذراند. در نهایت در سال ۱۹۹۹ به ایران بازگشت. پنج ماه و شش روز بعد منوچهر به دنبال حملهی قلبی در سن ۳۲سالگی درگذشت. مادرش تا سالهای سال دست از سوگواری او نکشید.
من خانه هستم
۱۳۹۴
00:06:53
وقتی منوچهر تنها هجدهسال داشت، جنگ هشت سالهی ایران و عراق هنوز پایان نیافته بود.او برای تمام کردن خدمت سربازی میبایست به جنگ میرفت. خانوادهاش برای پیشگیری از رفتن او به جنگ او را به دانمارک فرستادند. منوچهر به تنهایی چهار سال را در دانمارک گذراند. در نهایت در سال ۱۹۹۹ به ایران بازگشت. پنج ماه و شش روز بعد منوچهر به دنبال حملهی قلبی در سن ۳۲سالگی درگذشت. مادرش تا سالهای سال دست از سوگواری او نکشید.

مینا بزرگمهر و هادی کمالیمقدم
تصویری-بومی
۱۳۹۵
00:08:29
تصویری-بومی، داستانی عاشقانه دربارهی یک مرد و یک پری است. سفری است به عمق باورها، تصورها، و جادوی مردم جنوب ایران - جزیرهی هرمز و سرزمین شنهای هزار رنگ. این ویدئو به خیالات هنرمند جنوبی "موسی" وارد میشود، که پوششهای فرسودهی پای زنان بومی را از آشغالهای شستهشدهی سواحل جمع میکند و آنها را بر هم سوار میکند تا تابلوهایی که زمینه را برای داستان افسانهای امروزی فراهم میکند بسازد. گفته شدهاست که روزی سنتی بوده که به دنبال آن مردم جزیره لباسهای ازدسترفتگان خود را به مادر دریا تقدیم میکنند تا روحشان را پاک کند.
تصویری-بومی
۱۳۹۵
00:08:29
تصویری-بومی، داستانی عاشقانه دربارهی یک مرد و یک پری است. سفری است به عمق باورها، تصورها، و جادوی مردم جنوب ایران - جزیرهی هرمز و سرزمین شنهای هزار رنگ. این ویدئو به خیالات هنرمند جنوبی "موسی" وارد میشود، که پوششهای فرسودهی پای زنان بومی را از آشغالهای شستهشدهی سواحل جمع میکند و آنها را بر هم سوار میکند تا تابلوهایی که زمینه را برای داستان افسانهای امروزی فراهم میکند بسازد. گفته شدهاست که روزی سنتی بوده که به دنبال آن مردم جزیره لباسهای ازدسترفتگان خود را به مادر دریا تقدیم میکنند تا روحشان را پاک کند.

مریم امینی
میمی میگرید
۱۳۹۱
00:04:32
میمی میگرید علم بیپایان مشاهده وقایعیست که پیرامونش اتفاق میافتد. میمی مانند مرثیهای برای آیندهی ترسناک ناشناخته، رستگاری از طریق قربانی کردن خود و وجود در دنیایی ناقص است. او مانند پیتا بهنظر میرسد که بهجای سوگواری برای فرزندش بر نعش خود عزاداری میکند. حضور او حضور دائم ناباروری است و انسان محدود معاصر با نقص مبهوت و بیجواب میماند.
میمی میگرید
۱۳۹۱
00:04:32
میمی میگرید علم بیپایان مشاهده وقایعیست که پیرامونش اتفاق میافتد. میمی مانند مرثیهای برای آیندهی ترسناک ناشناخته، رستگاری از طریق قربانی کردن خود و وجود در دنیایی ناقص است. او مانند پیتا بهنظر میرسد که بهجای سوگواری برای فرزندش بر نعش خود عزاداری میکند. حضور او حضور دائم ناباروری است و انسان محدود معاصر با نقص مبهوت و بیجواب میماند.

یوشا بشیر
کسی نمیداند آن سوی در چیست
۱۳۹۵
00:01:22
رابطهی بین فضای روشن و فضای تاریک در راستای ایجاد تصویری داینامیک برایم مهم بودهاست. این ویدئوی تجربی درواقع واکنشیست به وضعیتی ترسآمیز و چگونگی غلبه بر آن.
کسی نمیداند آن سوی در چیست
۱۳۹۵
00:01:22
رابطهی بین فضای روشن و فضای تاریک در راستای ایجاد تصویری داینامیک برایم مهم بودهاست. این ویدئوی تجربی درواقع واکنشیست به وضعیتی ترسآمیز و چگونگی غلبه بر آن.

فرید جعفری
شلیک نهایی
۱۳۹۰
00:05:52
این وضعیتیست که آمریکایی خوب در آن شلیک میکند و مانند یک قاتل همه را از لب تیغ میگذراند. او به انسانهایی شلیک میکند که در مملکت خود گرفتار پدافند غرب هستند. این ویدئو با بزرگنمایی خود مسئلهای را به چالش میکشد، نه بر ضد شرق، نه بر ضد غرب و نه با ضدیت با هیچ فرهنگ و کشور و قبیلهای. تنها و تنها به نئوامپریالیسمی رسانهای توجه دارد که گریبان ما را در هر گوشه از دنیا گرفته و کنترلی اساطیری بر گردش زندگی پیداکرده و با ایجاد وضعیت استثناء بهانهای میتراشد برای سلب آزادی مردم. این وضعیتی استثناء است که آمریکا به افاغنه حمله میکند. این وضعیتی استثناء است که ناتو به عراق حمله میکند. این وضعیتی استثناء است که سوریه، مصر و ... اجازهی برخورد مستقیم با مردمشان را میدهند. این وضعیتی استثناء است که حکومتها را به حکومتشان امیدوار میکند و این تیرها که شلیک میشوند لزوما تیر نیست. میتواند امواج از یک شبکهی رادیوی شاد که چند دقیقهای بلااجبار اخبار پخش میکند باشد و همین کافیست برای ایجاد وضعیت استثناء.
شلیک نهایی
۱۳۹۰
00:05:52
این وضعیتیست که آمریکایی خوب در آن شلیک میکند و مانند یک قاتل همه را از لب تیغ میگذراند. او به انسانهایی شلیک میکند که در مملکت خود گرفتار پدافند غرب هستند. این ویدئو با بزرگنمایی خود مسئلهای را به چالش میکشد، نه بر ضد شرق، نه بر ضد غرب و نه با ضدیت با هیچ فرهنگ و کشور و قبیلهای. تنها و تنها به نئوامپریالیسمی رسانهای توجه دارد که گریبان ما را در هر گوشه از دنیا گرفته و کنترلی اساطیری بر گردش زندگی پیداکرده و با ایجاد وضعیت استثناء بهانهای میتراشد برای سلب آزادی مردم. این وضعیتی استثناء است که آمریکا به افاغنه حمله میکند. این وضعیتی استثناء است که ناتو به عراق حمله میکند. این وضعیتی استثناء است که سوریه، مصر و ... اجازهی برخورد مستقیم با مردمشان را میدهند. این وضعیتی استثناء است که حکومتها را به حکومتشان امیدوار میکند و این تیرها که شلیک میشوند لزوما تیر نیست. میتواند امواج از یک شبکهی رادیوی شاد که چند دقیقهای بلااجبار اخبار پخش میکند باشد و همین کافیست برای ایجاد وضعیت استثناء.

شادی نویانی
شاتر اند شوتر
۱۳۹۲
00:05:52
این عکسها از آینهای بزرگ و زنگار بسته در کاخ نیاوران گرفته شده در روزهایی که خاورمیانه در آتش خون میسوزد. در حین عکاسی از این آینهی بزرگ که ناظر بخشی از تاریخ ایران بوده است، مردمی که جزء بازدیدکنندگان این تالار بودند، خودخواسته و بیگفتگو مرا در حین عکاسی همراهی کردند. اما شاتر اند شوتر روایتگر نقش عکاسان مستند، سربازان، مزدوران، پیکارجویان و مردمی است که گاه در کنار هم و گاهی در مقابل هم میایستند تا نقش خود و تاریخ خویش را در بازی بزرگ یکی از همین آینههای زنگار بسته، این خاورمیانهی قدیمی و زخمي رقم بزنند.
شاتر اند شوتر
۱۳۹۲
00:05:52
این عکسها از آینهای بزرگ و زنگار بسته در کاخ نیاوران گرفته شده در روزهایی که خاورمیانه در آتش خون میسوزد. در حین عکاسی از این آینهی بزرگ که ناظر بخشی از تاریخ ایران بوده است، مردمی که جزء بازدیدکنندگان این تالار بودند، خودخواسته و بیگفتگو مرا در حین عکاسی همراهی کردند. اما شاتر اند شوتر روایتگر نقش عکاسان مستند، سربازان، مزدوران، پیکارجویان و مردمی است که گاه در کنار هم و گاهی در مقابل هم میایستند تا نقش خود و تاریخ خویش را در بازی بزرگ یکی از همین آینههای زنگار بسته، این خاورمیانهی قدیمی و زخمي رقم بزنند.

مهسا بیگلو
I am Having a Dream
۱۳۹۰
00:05:15
I am Having a Dream، ویدیو اینستالیشن مکانمندیست که برای نخستین بار در نگارخانهی تهران اجرا شد. این کار بدهبستانیست با «آمریکا» بهعنوان مفهومی کلی که فراروایتهایی مانند رویای آمریکایی را در خود جای میدهد. در این کار از صدای مارتین لوترکینگ استفاده شده و جملهی I am Having a Dream با صدای او ساخته شدهاست. دو پهلو بودن نام ویدیو، ترجمهی آن به فارسی را با مشکل روبهرو میکند. معنی تحتلفظی عنوان کار دوسویه است و این ایهام با بازی با سخنرانی معروف لوترکینگ (I Have a Dream) ایجاد شده است. معنای نخست: من در لحظه رویایی دارم و دومی: من در حال خواب دیدن هستم؛ هر دو بهطور همزمان در ذهن متبادر میشود. در این ویدیو با آمریکا "شوخی" میشود و به رویاهای مالیخولیایی اغلب دههی شصتیها برای سفر به آن کشور طعنه زده میشود.
I am Having a Dream
۱۳۹۰
00:05:15
I am Having a Dream، ویدیو اینستالیشن مکانمندیست که برای نخستین بار در نگارخانهی تهران اجرا شد. این کار بدهبستانیست با «آمریکا» بهعنوان مفهومی کلی که فراروایتهایی مانند رویای آمریکایی را در خود جای میدهد. در این کار از صدای مارتین لوترکینگ استفاده شده و جملهی I am Having a Dream با صدای او ساخته شدهاست. دو پهلو بودن نام ویدیو، ترجمهی آن به فارسی را با مشکل روبهرو میکند. معنی تحتلفظی عنوان کار دوسویه است و این ایهام با بازی با سخنرانی معروف لوترکینگ (I Have a Dream) ایجاد شده است. معنای نخست: من در لحظه رویایی دارم و دومی: من در حال خواب دیدن هستم؛ هر دو بهطور همزمان در ذهن متبادر میشود. در این ویدیو با آمریکا "شوخی" میشود و به رویاهای مالیخولیایی اغلب دههی شصتیها برای سفر به آن کشور طعنه زده میشود.