فعالیتهای روزمره ذاتا تاکتیکی هستند، در تلاشند از امکانات در موقعیتی از پیشتعیینشده، بیشترین بهره را ببرند. این اعمال راهی پیدا میکنند تا در شکافهایی که در وضعیت کنترل شده پدید آمده است، رخنه کنند. روش ما برای صحبت کردن، معاشرت، خواندن، لباس پوشیدن، پرسه زدن در اطراف شهر… حتی کوچکترین اعمال ما بر پایهی آموختههایمان دربارهی تاکتیکهاست. ساختارهای تکنوکرات زندگی روزمره را اشباع میکنند، اعمال از پیش تعیین شدهی ما را تکثیر میکنند اما ساز و کارمان را از بین نمیبرند. تاکتیکها با زمان میجنگند، چرا که آنها چیزی از آن خود، برای فعالیت ندارند بلکه چیزهای از پیش موجود را تنظیم میکنند. آنها به فضاهایی که ممکن است تنها برای مدت کوتاهی در دسترس باشند میخزند و از دادههایی که میتوانند آنجا بهدست بیاورند، استفاده میکنند. زمان، رویدادها را برنامهریزی و دیکته میکند در حالیکه تاکتیکها بهدنبال فرصتهایی هستند تا بهوسیلهی آنها منافع خود را خلق کنند. همگی ما انسانها برای بهدست آوردن این فرصتها تلاش میکنیم؛ ضعیف در مقابل قوی، محروم در مقابل مسلط، نامرئی در مقابل مرئی. با انتخاب تاکتیکها ما به خودمان اجازه میدهیم که اعمال شخصی خود (تجارب، ملاقاتها، تعلقات، جنگها و شادیهایمان) را برای خود سازماندهی کنیم و در این حین میآموزیم که چگونه در دنیای دیگران خود را نجات دهیم. تاکتیکهای مختلف در طول زندگی با ما هستند (برای مثال «متیس» از یونان باستان را بهخاطر بیاورید، الههی احتیاط و انحراف، یکی از هزاران ایزد دریا که ذکاوت را با حیلهگری ترکیب کرد و برای کرونوس دارویی زهرآگین آماده کرد تا برای خواهران و برادان زئوس بیاورد). این حیلهگری که در اسطورهشناسی یونان باستان بازمییابیم بر هوش ازلی و کهن در دنیای حیوانات و گیاهان پیشی میگیرد که در شرایط خطر با روشهایی چون استتار، شبیهسازی و حقههایی از این دست بقای گونههای خود را تضمین میکنند.
با گذر از دنیای طبیعت به سوی شهر و مناظرش، در ادامهی سنت ِ تادئوش در کراکف، میتوانیم ادعا کنیم که برترین مدیوم برای هنر در مناطقی خارج از آگاهی رسمی؛ در فضاهای شرم، پنهان در درون بورژوازی، در سوژههای ممنوعه و غیرمجاز، و مبتنی بر یکسانسازی قرار دارد. این جایگاه برای هنر، اثری درمانی و پاکسازی کننده در افراد دارد؛ فضاییست برای مواجهه با اختلافات، برخورد تاثیرات ایدئولوژیک و زمینههای اجتماعی و سیاسی. از سوی دیگر میتواند ابزاری برای شناسایی حقایق روزمره و واسازی آن به فاکتورهای اولیه باشد. ارائهی سلسله مراتبِ فعالیتهای روزمره به مفهوم تاکتیکها اشاره دارد و اینکه چگونه جوانترین هنرمندان این شهر- فارغالتحصیلان آکادمی هنرهای زیبای کراکف: ماگدالنا لازار، مارتینا کلاشینسکا، کریشتوف فورتاس، ماریانا سِروتسکا، آنیشکا فلودر، آنها را به کار میگیرند. بدین ترتیب از طریق آثارشان روشهای عملکردشان را تعریف میکنند.
ماگدالنا ژیولکوفسکا دارای دکتری در رشتهی تاریخ هنر، کیورتور و فارقالتحصیل از موسسهی تاریخ هنر دانشگاه ورشو، مدرسهی تحقیقات اجتماعی ورشو و برنامهی تمرینی کیورت کردن (مرکز هنری سیب، آمستردام، 2006) است. او به عنوان کیورتور مهمان در موزهی آبه (Abbemuseum)، آیندهوون (2006-2010) و کیورتور در موزهی هنر بونکر (2008–2014) فعالیت میکند و در آنجا پروژههایی را کیورت و نشریاتی را آغاز کرد. علاوه بر اینها فعالیتهایی برای موسسهی بینالمللی مطالعات اروپای مرکزی و شرقی به نام هنر همواره عواقبش را در پی دارد (2008)، عنوان اثر: آرشیو(2008)، اجرای فردیِ سانیا ایوِکویچ کرده است. تمرین باعث مهارت میشود (2009)، چشمها به دنبال یک سر (کیوریتور همکار، 2011)، حسین بحری الپتکین. حقایق، حوادث، تصادفها، شرایط، موقعیت (کیورتورهمکار، 2013).
در سال 2012 در تاسیس سازمان Andrzej Wróblewski مشارکت داشت (www.andrzejwroblewski.pl) یک سازمان مردم نهاد برای توسعه دادن و مشهور تر ساختن دانش دربارهی زندگی و کار الهام بخشترین و قابل توجهترین هنرمند لهستان پس از جنگ دوم جهانی اختصاص یافت. فراتر از نمایش انفرادی Andrzej Wróblewski ، مداوم به جلو نگریستن (موزه ی ملی, کراکف، 2012)، این بنیاد با همکاری مؤسسهی آدام میشکوویچ اقدام به نشر کتاب دوزبانه خودداری از موقعیتهای بین رشتهای. Andrzej Wróblewski توزیع شده در سراسر جهان توسط Hatje Cantz کرد.
او از سال 2015 به عنوان یکی از کارگردانان گالری هنر های معاصر بونکیرشتوکی در کراکف جایی که او در "همهی تپهها ازپنجره من دیده میشوند" (2015)، "چند Aurélien Froment / کریستوف پیجارسکی . ماره " (2015)،" Prabhakar Pachpute و از Rupali پاتیل. جلوداران هرج و مرج " (2016). در حال حاضر وی روی کنفرانس بین المللی "نمایشگاه به عنوان رسانهای در تاریخ" کار میکند. و نمایشگاه انفرادی Ines Doujak که درپیش روست (سپتامبر 2017) کار میکند.
پژوهشها و نوشتههای او بر روی تاریخ نمایشگاهها و نمایش، نوشتههای هنرمندان و علم موزهشناسی پس از جنگ تمرکز دارد.
برای نمایش بخش مستند جشنواره دسترسی محدود، پوریا جهانشاد در مجموعهی «هنر، شهر و امر سیاسی» سه فیلم مستند انتخاب کرده که نه تنها مستندهایی شهری هستند بلکه مستندهاییاند که به شهر چونان فضایی مینگرند که محل تعامل و تقابل نیروهای مختلف است. از این رو شهری که در این سه فیلم تصویر میشود، شهری است در پیوند با امر سیاسی؛ شهری که در آن هنر با زندگی روزمره و زندگی روزمره با هنر پیوند خورده است تا به قول «هانری لوفو»، هنر به کنشی رهایی بخش تبدیل شود. این سه فیلم، خرده فرهنگهایی را تصویر میکنند که انکارشان توسط گفتمان رسمی نتوانسته مانع تلاش آنها برای بازپسگیری حقی شود، که شهروندان به شهر دارند. حق به شهر(Right to the city)، حقی فراموش شده اما در عین حال انکارناپذیر است که به واسطه هنر امکان احیا دارد و این فیلمها تصویرگر تلاش هنر و هنرمندان، برای اخلال در نظم نمادین حاکم بر شهر و احیا این حق فراموش شده است.
بازگشت به خانه از راه دور، سکّویی است برای تبادل تجربیات ویدیویی ایرانیان خارج از کشور و برگرداندن آثار آنها «از راه دور» به «خانه»؛ تلاشی است آهسته برای پل زدن بین به اصطلاح «خارج» و «داخل» با پذیرفتن آنکه در حال حاضر، این مفاهیم به سرعت در حال محو شدن یا حداقل تغییر اساسیاند. هنوز برای برقراری ارتباط بین این دو صحنه موانع بیشماری وجود دارد و درسهای بسیاری برای آموختن. فصل اول از بازگشت به خانه از راه دور، که در دسترسی محدود سه رونمایی شد، شامل مجموعهای از فیلمهای کوتاه ویدیویی و اجراهایی بود که بازهی گستردهای از هنرمندان جوان شناخته شده تا پرتجربه را شامل میشد و در تهران و لندن به نمایش درآمد.
مجموعهی پیش رو سعی بر آن دارد که طیف متنوعی از برخوردها، چهارچوبها و مدیومها را نمایش دهد و پنجرهای باشد بر آنچه حتی در دوران پساشبکه در معرض دید نیست. با پایین آمدن سطح تمرکز و گستردگی جریان اطلاعات پراکنده و کم عمق، غنیمت میتواند این باشد که زمانی متصل نباشیم و وانمود کنیم سرعت همه چیز بالا نرفته؛ به کُندی ایمان بیاوریم.